مردانی که سر دادند
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  جشنواره در راه است.....   ...
جشنواره در راه است.....

 
سردار خیبر” یکی از القاب شهید همت است. قربانی این بار ابراهیم بود، ابراهیمی که سر و دست افشان و لبیک گویان بدون سر در قربانگاه سه راهی شهادت جزیره مجنون به دیدار معبود شتافت

قتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آن جا فکری به حال خط مقدم بکند در همان سه راهی مرگ به شهادت می رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد. همان خطی که حدود یک ماه لحظه ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد. ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود.

صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بی خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد. جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم.

چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود همان طور که به عقب می آمدم خود را دلداری می دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است.

وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است

شب همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود.

از روی لباسی که شهید عبادیان به حاج همت داده بود پیکر وی را شناسایی کردیم

چند روز قبل از شهادت حاج عبادیان مسئول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاجی داده بود و ما از روی همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطر ایشان را به تهران بفرستیم. پس از فروکش کردن درگیریها به دو کوهه و از آنجا هم برای تشییع جنازه شهید همت به تهران رفتیم. پس از تشییع در تهران جنازه شهید همت را بردند به زادگاهش"قمشه"- شهر رضای سابق- و در آنجا به خاک سپردند. البته در بهشت زهرا نیز قبری به یادبود او بنا کردند

ادامه »

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1398-06-17] [ 01:24:00 ب.ظ ]





  جشنواره در راه است....   ...
جشنواره در راه است....

 

نخستین دانشجوی ذبیح مدافع حرم

 

رضا اسماعیلی، جوان شهید و دانشجوی افغانستانی مدافع حرم بود که در مشهد سکونت داشت. رضا نایب قهرمان وزن ۵۵ کیلوگرم پرورش اندام استان خراسان رضوی بود و در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل می‌کرد. او به تازگی داماد شده بود چند ماه پس از شهادت او فرزندش به دنیا آمد و اسمش را محمدرضا گذاشتند.
رضا در زمان مقابله با گروه تروریستی داعش همواره سربند «یا علی ابن‌ ابیطالب» به پیشانی خود می‌بست و با همین سربند نیز به اسارت درآمد.‌ همرزمان رضا روایت ‌می‌کنند: وقتی حرامی‌ها به سراغش آمده بودند بیسیم را روشن کرده بودند تا ما را زجر دهند.
شهید اسماعیلی مدت‌ها پیش به عنوان مدافع حرم حضرت زینب(س) داوطلب اعزام به سوریه شد و به تیپ فاطمیون پیوست و بسیار سریع فنون رزم را آموخت. او برای باز پس گیری شهرک شیعه نشین «زمانیه» واقع در غوطه شرقی از چنگال گروه‌های تکفیری درگیری شدیدی رخ داد  در هر روز فقط چند ساعت آتش بس داعش در آن منطقه وجود داشت در یکی از این آتش بس‌ها رزمندگان فاطمیون متوجه حضور نداشتن یکی از نیروها شده بودند از همین رو رضا برای جستجوی همرزمش به محل درگیری رفت.

 

او  در حین جستجو با نیروهای دشمن درگیر و سپس زخمی ‎شد. متأسفانه به دلیل شدت مجروحیت توان بازگشت نداشت و اسیر آن‌ها شد. صبح روز یکشنبه ششم بهمن ماه ۱۳۹۲ رزمندگان مدافع حرم توانسته بودند شهرک زمانیه را از دست تکفیری‌ها نجات بدهند برای همین و سریعاً منطقه را برای پیدا کردن نیروهای مفقود و شهید خود واکاوی کردند.

 

در جریان حضور مدافعان حرم در منطقه چند تروریست اسیر شدند. اما پیکر رضا اسماعیلی را درحالی یافتند که سری بر بدن نداشت و این موضوع همگان را به گریه انداخت. سر بریده رضا هیچگاه یافت نشد و پیکر او بدون سر در خاک آرام گرفت. پس از پایان درگیری٬ همرزمان او از انتشار تصویر سر بریده رضا درون جعبه ای به وسیله تروریست‌ها خبر دادند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:23:00 ب.ظ ]





  جشنواره در راه است....   ...

 

نخستین دانشجوی ذبیح مدافع حرم

 

رضا اسماعیلی، جوان شهید و دانشجوی افغانستانی مدافع حرم بود که در مشهد سکونت داشت. رضا نایب قهرمان وزن ۵۵ کیلوگرم پرورش اندام استان خراسان رضوی بود و در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل می‌کرد. او به تازگی داماد شده بود چند ماه پس از شهادت او فرزندش به دنیا آمد و اسمش را محمدرضا گذاشتند.
رضا در زمان مقابله با گروه تروریستی داعش همواره سربند «یا علی ابن‌ ابیطالب» به پیشانی خود می‌بست و با همین سربند نیز به اسارت درآمد.‌ همرزمان رضا روایت ‌می‌کنند: وقتی حرامی‌ها به سراغش آمده بودند بیسیم را روشن کرده بودند تا ما را زجر دهند.
شهید اسماعیلی مدت‌ها پیش به عنوان مدافع حرم حضرت زینب(س) داوطلب اعزام به سوریه شد و به تیپ فاطمیون پیوست و بسیار سریع فنون رزم را آموخت. او برای باز پس گیری شهرک شیعه نشین «زمانیه» واقع در غوطه شرقی از چنگال گروه‌های تکفیری درگیری شدیدی رخ داد  در هر روز فقط چند ساعت آتش بس داعش در آن منطقه وجود داشت در یکی از این آتش بس‌ها رزمندگان فاطمیون متوجه حضور نداشتن یکی از نیروها شده بودند از همین رو رضا برای جستجوی همرزمش به محل درگیری رفت.

 

او  در حین جستجو با نیروهای دشمن درگیر و سپس زخمی ‎شد. متأسفانه به دلیل شدت مجروحیت توان بازگشت نداشت و اسیر آن‌ها شد. صبح روز یکشنبه ششم بهمن ماه ۱۳۹۲ رزمندگان مدافع حرم توانسته بودند شهرک زمانیه را از دست تکفیری‌ها نجات بدهند برای همین و سریعاً منطقه را برای پیدا کردن نیروهای مفقود و شهید خود واکاوی کردند.

 

در جریان حضور مدافعان حرم در منطقه چند تروریست اسیر شدند. اما پیکر رضا اسماعیلی را درحالی یافتند که سری بر بدن نداشت و این موضوع همگان را به گریه انداخت. سر بریده رضا هیچگاه یافت نشد و پیکر او بدون سر در خاک آرام گرفت. پس از پایان درگیری٬ همرزمان او از انتشار تصویر سر بریده رضا درون جعبه ای به وسیله تروریست‌ها خبر دادند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:22:00 ب.ظ ]





  جشنواره در راه است...   ...
جشنواره در راه است...

پیش از شهید محسن حججی، سردار «عبدالله اسکندری» و «رضا اسماعیلی» نیز از نخستین شهدای مدافع حرم هستند که تیزی تیغ جنگ تروریست‌های تکفیری داعش آن‌ها را همچون سالار شهیدان بی‌سر کرده است.
مشرق نوشت: از زمان حضرت یحیی (ع) تا حسین بن علی (ع) در سال ۶۱ هجری یا جنایت‌های کومله و دموکرات و زخمی که منافقین و ضد انقلاب بر تن مدافعان میهن باقی گذاشته‌اند؛ «ذبح» انسان رازی سر به مهر باقی‌مانده است؛ رازی که با هر جنگ وسیله قتلی در دست جلادان و دشمنانِ جبهه حق می‌شود. رازی که همچون تبر بر پیکر درختی تنومند زده می‌شود تا آن را بخشکاند اما غافل از اینکه هر زخم جوانه‌ای می‌شود که پیچک‌وار گریبان دشمن را می‌گیرد تا از نفس بیفتد و نابود شود.
تاریخ گواه آن است که جلادان همواره با کشتار در پی قوام حکومت خویش بوه‌اند. نمونه زنده و به روز آن رفتارهای ناجوانمردانه گروه تروریستی داعش در کشورهای اسلامی است. اعضای این گروه آن‌چنان از اصل انسانی خود دور شده‌اند که با توحشی حیوانی انسان‌های بی گناه را از دم تیغ خود می‌گذرانند.
از آغاز تحرکات گروه تروریستی داعش در منطقه سردار «عبدالله اسکندری» و «رضا اسماعیلی» از جمله شهدای مدافع حرم هستند که تیزی تیغ جنگ تروریست‌های تکفیری داعش آن‌ها را بی‌سر کرده است. روایت شهادت هر یک از این جان‌سپاری‌ها قصه پر غصه‌ایست که سر دراز دارد.
نخستین فرمانده ذبیح مدافع حرم
شهید عبدالله اسکندری از جمله فرماندهان دوران دفاع مقدس است که با پایان آن و تجربه‌ای که آموخته بود با آغاز تحرکات داعش به عنوان مستشار نظامی به کشور سوریه رفت و آنجا روز سه‌شنبه ششم خرداد ماه سال ۱۳۹۳ به همراه رزمندگان مقاومت اسلامی به دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) و مقدسات مسلمانان پرداخت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سردار اسکندری از مدافعان حرم در سوریه و رئیس سابق بنیاد شهید استان فارس بود.

 

 

 

پیکر او پس از شهادت به دست گروه تروریستی «اجناد الشام» افتاد و جلادی به نام «ابوجعفر» که از فرماندهان این گروه تروریستی بود سر از تن بی‌جانش جدا و تصاویر آن را در حالی که بر نیزه رفته بود در فضای مجازی منتشر کرد. البته طولی نکشید که وعده خدا محقق شد و با کشته شدن ابوجعفر به دست ارتش سوریه، این بار تصویر لاشه او بود که در معرض دید جهانیان قرار گرفت و دل همه دوستداران شهید را شاد کرد
اعظم سالاری همسر این شهید روایت می‌کند: آخرین جمله ایشان را همیشه به یاد دارم، در همان تماس آخر به من گفت تصدقت شوم برایم دعا کن، اتفاقاً همرزمانش هم خندیدند. من با خنده گفتم: دوستانت می‌خندند! گفت: اشکال ندارد بگذار بخندند. آخرین جمله ایشان به من همین بود؛«تصدقت شوم برایم دعا کن.»
حاج عبدالله سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شد و در کردستان و مریوان حاضر بود. اولین حضور ایشان در جبهه سوسنگرد بود. همسرم همرزم سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان بودند. سردار اسکندری در مدت حضورشان در جبهه‌ها تک‌تیرانداز، تیربارچی، نیروی اطلاعات شناسایی و غیره بود. در عملیات خیبر فرمانده سپاه «لار» بود. در عملیات بدر جانشین فرمانده گردان، در والفجر ۸ جانشین رئیس ستاد تیپ الهادی و در عملیات‌های کربلای ۱، ۳، ۴، ۵ و ۸ رئیس ستاد تیپ الهادی بود. شهید در عملیات والفجر ۱۰ جانشین تیپ مهندسی و در عملیات بیت‌المقدس۴ فرماندهی تیپ مهندسی را بر عهده داشت. از دیگر مسئولیت‌های حاجی، فرماندهی مهندسی رزمی ۴۶ امام هادی (ع)، فرماندهی تیپ ۴۶ امام هادی(ع)، فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه مدینه منوره، فرماندهی مهندسی تیپ ۴۲ قدر و فرماندهی مهندسی رزمی جبهه مقاومت بود. همسرم در عرصه‌های سازندگی هم فعالیت داشت که در احداث سد کرخه احداث جاده نیریز در استان فارس، طرح توسعه نیشکر، اجرای طرح‌های سد و بسیاری دیگر از فعالیت‌های جهادی سهیم بود. طی سال‌های جنگ نیز کمتر فرصت می‌کرد به ما سربزند و مرتب در مناطق عملیاتی بودند.

 

 

 

همچنین فرزند شهید عبدالله اسکندری توضیح می‌دهد: بعد از شهادت پدر پیکر ایشان به ما بازگردانده نشد. اما صحبت‌هایی بود که با مبادله اسیر، یا پرداخت هزینه‌ای بتوانیم پیکر پدر را بازپس بگیریم. اما ما به مادرمان گفتیم که مادر جان به کسانی که می‌خواهند پیکر پدر را بازگردانند، بگویید ما راضی نیستیم که یک ریالی از پول بیت‌المال صرف این گروه خبیث شود. حتی یک اسیر هم نباید آزاد شود. پدر رفته بود تا آنها را به درک واصل کند. ما برای آنچه در راه خدا داده‌ایم، توقعی نداریم و حاضر نیستیم که به ازای پیکر پدرمان ریالی از بیت‌المال هزینه شود. زیرا هر اقدامی کمک به آنها محسوب می‌شود.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:19:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما